سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هر وقت که بارون می زنه...(حسرت خیس)

جمعه 84/12/26 :: ساعت 8:38 صبح

ساحل تنهایی

توی ساحل روی شن ها قایقی به گل نشسته

یکی با چشم های گریون گوشه ای تنها نشسته

نگاه پر اضطرابش به افق به بی نهایت

ساکت اما توی قلبش داره یک دنیا شکایت

تو چشماش حلقه اشکه توی قلبش غم دنیا

منتظر به راه یاره تا بیاد امروز و فردا

باورش نمی شه عشق و همه دنیاش زیر آبه

تنها مونده توی ساحل زندگی براش عذابه

خاطرات لب دریا دیگه از یادش نمی ره

همه دنیاش زیر آب و خودشم به غم اسیره

دست بی رحم زمونه عشقش رو برده به دریا

حالا از خودش می پرسه میادش آیا و آیا

عاشقی که تنها باشه توی دنیا نمی مونه

دل عاشق رو شکستن شده کار این زمونه

خاطرات لب دریا دیگه از یادش نمی ره

همه دنیاش زیر آب و از غم دوری می میره

دیگه از یادش نمی ره  از غم دوری می میره

از غم دوری می میره ...

 


نوشته شده توسط: سید مرتضی حسینی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آرزو
[عناوین آرشیوشده]

  • هر وقت که بارون می زنه...(حسرت خیس)




  •