من و ساحل.به یکدیگر عشق می ورزیم
با آرزوها به هم پیوند خورده ایم و با باد از هم می گسایم
من از ورای آبی غروب امدهام تا جوشش نقره فا م خویش را با ساحل زرین او بیامیزم.
محبوب من یاری صبور و دوستی وفاداراست
در سکوت شب هنگامی که سایه ی خواب تمامی خلایق را در آغوش مگیرد من تماشا می کنم
گاه نجوا مکنم و گاه اواز می خوانم .
من پریشانم زیرا تماشای شب،مرا به تباهی کشانده است
اما من عاشقم و ماهیت عشق ،همیشه بیدار است
این زندگی من است و چون زندگی من است،پس باید زندگی کنم.